نزدیک بود سر رشته از دستم بیرون رود، گاهی متاثر بودم، گاهی شگفزده، گاهی از بیمبالاتی نویسندگان در بیتوجهی به زبان فارسی دردمند…پاسخ سوال خود را در پژوهشی مختصر یافته بودم ولی درونم آشوب بود و سرانجام برآیند این احساس ها، تلفیق سخنان دلسوزانه حضرت آقا (مد ظله عالی) بود با سخنان استاد بابایی در باره زبان فارسی که با دوستان، به اشتراک میگذارم.
من خیلى نگران زبان فارسىام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دور هم بنشینند. من می بینم کار درستى در این زمینه انجام نمی گیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجى [بهکار میبرند]. ننگش می کند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان می کند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّهى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّهى هند؛ اینکه عرض می کنم از روى اطّلاع است(۱)
استاد هم میگوید: «زبان فارسی زبان غیرتمند و مغروری است و این همه رفت و آمد بیگانگان را به خانه خود، خوش نمی دارد. برای سلامت و بالندگی این زبان و نیز برای مرزبانی از کیان فرهنگی و ملی خود بهتر است تا آنجا که ممکن است از واژهای غیر فارسی استفاده نکنیم. مطلق استفاده از وام واژه ها غلط نیست؛ اما بیگانه گرایی و ترجیح بیگانه بر خودی اگر سیره نویسنده شود، پذیرفتنی نیست.»(۲)
«بله، این توانایی در هیچ نویسنده ای نیست که بدون به کارگیری واژه های بیگانه، متنی متین و معتدل و معیار بنویسد؛ اما سخن این است که ما بیش از نیازمان از حساب ذخایر ارزی زبان برداشت کرده ایم و این زیاده روی جز این که تخلف از نثر معیار است، آینده نیکی برای زبان فارسی نوید نمی دهد. افزون بر اینکه زبان فارسی تر، روی هم رفته زیباتر و تاثیرگذارتر است.»(۳)
_____________________________________________________
۱. خبرگزاری تسنیم(۹۲/۰۹/۲۳)
۲. بهتر بنویسیم،رضا بابایی ص63
۳. همان، ص67-66
#فارسی_را_پاس_بداریم
#بیان_حضرتآقا
#به_قلم_استاد
#به_قلم_خودم
صوت حزین اما دلربای تلاوت صبحگاهی پدربزرگ، با پژواک نرمِ کوبش در، مخلوط میشد. نگاهم به آجرهای سفالِ سنتی مطبخ بود اما سرشار از موسیقی مخلوط تلاوت و کوبش!
در باز شد و عباس رسید، عطر نان میگفت که نانِ سفیدرو است با سیاهدانه!
چرخِ گلهای ریز بنفشه با دامن پرچین که به چشمم آمد، دانستم که مادر، دل از مطبخ کنده است تا عباس بیشتر سرِ پا نایستد.
مادر، همه محبت را در کلامش ریخته بود و از عباس میخواست کنار سفره بنشیند و ناشتایش را بخورد، اما انتخابِ عباس، شتاب تند زندگی شهری بود و دنیای تکنولوژی!
مادر که عاقبتاندیش بود، قوتِ پیچیده در لفافه را در دستان مردانه عباس گذاشت و او را اول به خدا و سپس به حیدرش (ع) سپرد.
هوا سرد بود اما چنان مطبوع که پنجره چوبی اتاق را باز کردم. موسیقی نرمِ آب که با پاهای نامرئیاش از روی سنگریزهها رد میشد، به گوش میرسید و وزش آرام نسیمی که با تانی تمام شلال شاخههای آویخته را شانه میکشید!
نزدیکتر آمدم، حالا نفسِ تصفیه شده آب با نوای مرغی که از دور دست میخواند در گوشم میپیچید و سرشارم میکرد از طراوت ناب! و این سوتر که هو هوی مرغی دیگر از نزدیکی دشتِ سبز، پرِ پروازم میداد!
نزدیکتر آمدم، پشت پنجره پرندهای از دانههای سخاوت مادربزرگ برمیچید و سپس پَر میکشید و جایش را به دیگری میسپرد. اینجا ابداً رنگی از حرص و شتاب نبود. طبیعت خالص بود و مردمانش هم!
مانده بودم عباس از چه دل کنده است و به چه دل سپرده است! اگرچه از بهشت مادر بزرگ مرا نیز نصیبی بیشتر از نیمروز نبود!
#به_قلم_خودم
جهان کنونی، جهانی است در سیطره افکار شیطانی و ابزار امپریالیزم به شکلی که هر لحظه، اختاپوس غولپیکرِ ناپیدای فضای تبلیغی در اختیار دشمن، نقاط مشترک اندیشههای توحیدی مسلمانان را نشانه رفته است تا ریشهها را از زمینه برکند و فروع اختلافی آمیخته با بدعتها را هرچه بیشتر برجسته نماید. امروزه لعن به مقدسات اهل سنت، به بزرگترین مانع در جهت انسجام مسلمانان و ابزاری در دست دشمن تبدیل شده است تا راه را برای هر تلاش و حرکتی در جهت تقریب مذاهب اسلامی، سد کند.
اعلام برائت و تبری لسانی از دشمنان دین، اگر چه یک وظیفه مهم دینی است که مؤمنان باید همواره به آن اهتمام داشته باشند، اما با این حال در انجام آن، “حدود و قوانینی وجود دارد که ملاحظه نکردن این قانون ها و محدودیتها” موجب میشود مؤمنان وظایف دینیِ مهم تری را ترک کنند و گناهان بزرگی را مرتکب شوند؛ هرچند به خیال خود به وظیفۀ تبری عمل کرده اند و مستحق ثواباند."(۱)
لعن به خلفا، امروز خدمتی بزرگ به جریان افراطیگری در اهل سنت است. افراطیهای اهل سنت ابزاری موثرتر از این توهین برای ترویج افکار ضد شیعی خود ندارد. بسیاری از اندیشههای شیعه که زمینهساز بیان تهمتها و برداشتهای سوء و غیر واقعی افراطگرایان اهل سنت به شیعه است. از سویی لعن با تمسک به برخی روایات که عدهای با تمسک به آنها به واسطه نسبت حرامزادگی به مخالفان عقدتی خواسته اند تهمت و افترا زدن به مخالفان را توجیه کنند (۲)
در این راستا برخورد شدید ائمه (علیهم السلام) با این طرز تفکر خطرناک پرده از این راه ناثواب برمیدارد و توجیه غلط این دسته را ردّ میکند و این سوال را به ذهن میآورد که در جهانی اینچنین، آیا لعن در هر جا و به هر صورت، مجوز و حکم شرعی دارد؟
در آستانه ماه ربیع، به همه جویندگان حقیقت، سالکان عبودیت و رهپویان طریق مستقیم، هشدار داده میشود پیش از پیش مراقب دشمنان ایستاده در مرزهای ناپیدا باشند.
پ. ن: اغواگران تفرقه انگیز در درون شیعه باید بدانند که اهل سنت و عالمان آن ها همواره با اهل بیت (س) مراوده داشته و با آنها هم نشین بودهاند. همچنان که بسیاری از شاگردان و راویان احادیث ائمه از اهل سنت به شمار می آیند. با این سخن، مشخص است اگر اهل بیت (س) همچون بعضی افراد جاهل و لجوج که در آن زمان نیز کم نبودند، به خلفای اهل سنت توهین و لعن می کردند، نه تنها نباید هیچ یک از اهل سنت در محضر ائمه (س) حضور مییافتند، بلکه باید آنها نیز در مقابل به مذمت و قدح آن بزرگوران می پرداختند. (لعنهای نامقدس، مهدیمسائلی، ص۱۰۴)
#یادداشت_روز
#به_قلم_خودم
…………………………………………………
۱. وبلاگ 4sooog.ir
۲. لعنهای نامقدس، مهدی مسائلی
از فرسنگهای غبارآلودهی تاریخ که گذر میکنی کسی را جز فرزند «بانوی آب» روشنتر در صفا و صمیمیت نمییابی. همه شاهراههای اصلی تاریخ انسانیت، مدیون آن بانوی قرمان حماسی است.
از زمان شهادت یگانه علم وفا حضرت ابوالفضل (علیه السلام)، پرچم اقتدار اسلام هماره به دست توانای حیدری او افراشته است.
آری! در قاموس آفرینش، زینب (سلام الله علیها) کتابی است که فصاحت و بلاغت «مولا علی» دارد و آرایه این کتاب مقدس همه مصحف «فاطمه» است. شیرازه آن حلم «امام مجتبی» است و تیراژ بالای آن در همه ادوار، تکرار کربلای «حسین علیه السلام» است.
کتاب زینب (سلام الله علیها) به اندازه یک فرهنگ جهانی برای دورانهای تاریخ، توضیح و «تفسیر ناب» دارد و هرچه در الفبای انسانیت رو به افق کمال دارد؛ صورت و سیرت وجودی واژگان این کتاب جامع است.
آری! کجاوه کوچک آن بانوی نور به «هر شهر و دیار» که رفت، یک لغت نامه کامل از فرهنگ انسان و اسلام، قرآن و خدا برد. چنانچه تفسیر هر واژه در قاموس کتاب زینب (سلام الله علیها) تعبیری به روشنی روز و به زلالی«آب» با خود برد و خفتگانِ خاموش تاریک اندیش را از علم لدنی خویش «سیراب» کرد.
کتابی که تنها یک کلام «ما رأیت منه الا جمیلا» تفسیر حال هزار عارف عاشق دلسوخته نیست! زینب(سلام الله علیها) «حسین» دیگر است و حسین (علیه السلام) همان تفسیر «کهیعص» است.
به راستی! الفبای عشق زینب (سلام الله علیها) فاتحه الکتاب فرهنگ نامه حسین است. فرهنگی که از دل تاریک تاریخ، قمرهای تابناک بیافول را در آسمان خود روشن کرد و راهیان نور و صراط مستقیم را تا سر منزل مقصود، تا خدای محمود برد؛ همو که از پس ظلمات دهر، جبریل امین پیامهای سرخ «عاشورایی» شد و پرچم سبز امامت را تا همیشه تاریخ بر افراشت.
#به_قلم_خودم
#فرهنگ_عاشورا
با همان هیأت و هیبت، آمد خدمت شیخ عبد الکریم حائری، گفت:
آ شیخ میخواهم شما را نصیحت کنم. پرسید شما که هستی؟ گفت:
من دزدم.
آقای حائری گفت:
شما دزدی و میخواهی مرا نصیحت کنی؟
دزد با شجاعت گفت: آره، مگر اشکال دارد؟ من رئیس دزدها هستم!
شما از پیامبر که بالاتر نیستی؟ پیامبر خدا به جبرئیل میگفت: برادر جبرئیل مرا موعظه کن.
شیخ دو زانو نشست و گفت:
بفرمایید
دزد داستان غارت کاروانی را تعریف کرد و گفت:
غارت کاروان که تمام شد، نوچههایم کالای بسته شده ای را آوردند، باز کردم دیدم با آن بستهبندی خاص فقط یک بسم الله الرحمن الحیم است.
به نوچهها گفتم این را از که گرفتید؟ سریع بروید و برگردانید!
نوچهها گفتند صاحبش کالای تجاری خوبی داشت ما هم گرفتیم، گفتم برگردانید!
با تعجب گفتند:
کالای تجاری پرسودی است، اما شما میگویید، برگردانیم؟
گفتم بله برگردانید. ما دزد اموال مردمم، دزد عقیده و اعتقاد آنان که نیستیم.
اگر برنگردانید صاحبش بیاعتقاد به عقدهاش میشود.
داستان که تمام شد، شیخ گفت حالا با این داستان چه میخواهی به من بگویی؟
دزد گفت:
میخواهم به شما بگویم شما با این منصب اگر دزد عقیده مردم باشی، از من دزدتری! اگر مرا بخاطر دزدی در آخرت مجازات کنند، قطعا شما را دوبرابر مجازات خواهند کرد.
آیت الله مرعشی که شاهد ماجراست، نقل میکند: شیخ عبدالکریم به دزد گفت راست میگویی و گریهکنان سخنان رئیس دزدها را تصدیق میکرد.
این روزها باید این نقل تاریخی را به صاحب منصبانی گوشزد کرد که حقیقتا دزد اعتقادات مردم شدند، البته اگر به اندازه این دزد معرفت داشته باشند و اعتقادی به معاد