01 خرداد 1404
کی دلش میآد این نسخه جذاب را نخونه؟ ماده۱: لطفا وقتی تو خیابون ما رو دیدید، نخندید، پچ پچ نکنید و از همه مهمتر نشمریدمون! باور کنید ما یه پدر و مادریم با چهار پنج شش هفت هشت نه ده تا بچه! همین! نحن بشرٌ مثلکم، نلِد و نولَد(ما انسانیم… بیشتر »
نظر دهید »
24 اردیبهشت 1403
برایش دست تکان دادم. روی بالکن بودم. او هم داشت از محوطه ورودی بلوک، داخل میشد. با تبسمی دلنشین نگاهم کرد! هر دو دستش پر بود و غافلگیر شده بود! به همان تبسم بسنده کرد و رفت داخل آپارتمان. دو ماهی میشد که ساکن یکی از واحدهای طبقه سه… بیشتر »
02 آبان 1401
لازم نیست سر در بیاورید که خدا چطور میخواهد مشکلاتِ شما را حل کند. این مسئولیتِ اوست.کارِ شما نیست. کارِ شما این است که به او اعتماد داشته باشید. آن موقعیت را به خدا بسپارید و به او اعتماد کنید. خدای ما، خدای مافوقِ طبیعیست. او محدود به قوانینِ طبیعت… بیشتر »