08 مهر 1399
با همان هیأت و هیبت، آمد خدمت شیخ عبد الکریم حائری، گفت: آ شیخ میخواهم شما را نصیحت کنم. پرسید شما که هستی؟ گفت: من دزدم. آقای حائری گفت: شما دزدی و میخواهی مرا نصیحت کنی؟ دزد با شجاعت گفت: آره، مگر اشکال دارد؟ من رئیس دزدها هستم! شما از پیامبر که…
بیشتر »