30 شهریور 1404
شمر میگوید وقتی وارد قتلگاه شدم حسین(ع) میخندید. شمر میخواهد کار حسین(ع) را تمام کند. وقتی وارد می شود که دیگر چیزی از حسین(ع) نمانده است. تیر در سینه حضرت فرو رفته، حضرت می خواهد آن را دربیاورد، نمی تواند. تیر را از پشت درآوردند. گلویشان شمشیر… بیشتر »
نظر دهید »
10 آبان 1399
نزدیک بود سر رشته از دستم بیرون رود، گاهی متاثر بودم، گاهی شگفزده، گاهی از بیمبالاتی نویسندگان در بیتوجهی به زبان فارسی دردمند…پاسخ سوال خود را در پژوهشی مختصر یافته بودم ولی درونم آشوب بود و سرانجام برآیند این احساس ها، تلفیق سخنان… بیشتر »