یکی را شنیدم… .
«یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را همی گفت: ای پسر! چندان که تعلق خاطرِ آدمیزاد به روزی است اگر به روزی ده بودی، به مقام از ملایکه درگذشتی.»
حکایت عجیبی است و عجیبتر اینکه حکایت زندگی ماست! داستان، آینه تمام نمای احوال بسیاری از ما است. از نخستین دقایق صبح تا پایان شب هربار، بلکه هزاربار واسطهای برای حل و فصل اموراتم تدبیر میکنم و روزی در چشمِ گوش و هوشم بزرگ و بزرگتر میشود، اما غافلم از تعلق خاطر به روزیده که اگر غافل نبودم «مقامم درگذشتی از ملائک».
راستی ملایک چه دارند که دائم سر بر آستان قربِ لایزالی میسایند و از دایرهی پَرگار پروردگار، دور نیستند؟ و من چه دارم که اگر از او غفلت نکنم از همین ملائک، از همین ملائکِ مقرب، والاترم؟
بیشک باید در این شبهای قدر و لیالی مبارک، به هوش باشم و از همین مقدار اندیشه کنم تا دستم به آستان ربوبی حیِ لایموت برسد و الّا در همان آستانِ روزی باقی خواهیم ماند.
در حسینیه بودیم. گفتند خانمها جمع شوند، قرار است سخنران بیاید برای موضوعی سخنرانی کند. خانمها جمع شدند. وقتی انسجام کافی بر قرار شد، آقا شروع کرد. البته با یه تخته وایت برد که روی چهار پایه سوار کرده بودند و یه ماژیک که از همان شروع جوهرش ته کشید. آقا لنگ بود چه جوری صحنه را برای خانمها ترسیم کند.
من ردیف دوم نشسته بودم، اتفاقا یه ماژیک تو کیفم بود، سریع بیرون آوردم و دادم به خام جلویی و گفتم لطفا بدهید به آقای سخنران
آقا حرفش را از سر گرفت: خانمها من از منطقه زلزله میآیم. برای کمک به این مناطق رفته بودم. منطقه تقریبا این شکلی است، بخشهای… کلا از بین رفته! بخشهای… ! صحنههای زیادی دیدم. از دزدهای فرصت طلب که آفت منطقه زلزله زده در کل دنیا هستند (این افراد به خاطر هرج و مرج اولیه از این مناطق سردرمیآورند تا به نوایی برسند) تا صحنههای زیبایی مثل برخی آدمها که در صحنه عبادت و بر سجاده نماز دارِ فانی را وداع کرده بودند.
سخن آقا که به این جا رسید، همین تلنگر کافی بود تا خودِ امروز حرفش در ذهنم بماند! لحظه مرگ مقدّر، ممکن است، من در چه حالی باشم؟ نماز، دعا، گناه، عمل مباح، چه؟ غافل، هوشیار؟ متصل، بریده؟ در دام شیطان، یا شیاطین…؟
حالا بعد مدت ها، هنگام درس جنازهای بر دوش مومنین تشریح میشود و صدای غرّای لا اله الله، محمد رسول اله، علی ولی الله در فضای کلاس می پیچد و استاد میفرماید: شاید این میت به یک صلوات شما نیاز دارد تا بهشتی گردد. سخن استاد، ذهن مرا متفکر میکند؛ آیا این میت به قدر کافی عمل صالح ندارد؟ و دوباره ذهنم می رود پی همان حرف و سخن قبلی که راستی این میت در چه حالی دنیا را وداع گفته است؟ شاید سرنوشتش به همین نوع و مُدل رفتن است!
بعدها، پاسخ این پرسش چندساله را پیدا کردم.
1.باید در دنیا حافظ ایمان خود باشیم تا ایمان در لحظه مرگ و پس از آن در مراحل ابدیت حافظ ما باشد.
2.محبت و ولایت اهل بیت(ع) جدای از توحید نیست. ولایت اهل بیت یک دستگاهی جدای از ولایت و سرپرستی خداوند عالم نیست. لطف اهل بیت(ع) در همه جا به محبین آنها میرسد. هم در دنیا، هم در مرگ و هم بعد از آن در برزخ و قیامت و در همه ی عوالم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که ما بی نیاز از اهل بیت باشیم. در هیچ عالمی از عوالم نیست که دست اهل بیت کوتاه و بسته باشد.
﷽بــــه نـــــــام حق﷽
? روز قیامت نیکی هایمان را به محبوب ترین فرد زندگیمان نخواهیم داد.
⚠ما مجبور می شویم به کسی نیکی هایمان را بدهیم که از او متنفر بودیم و غیبتش را کردیم !!!!!
? حق الناس اوج حماقت است نه زرنگی ،زرنگی بندگی خداست……
♦️حاج آقا مجتبی تهرانی(ره):
روایت از علی(ع) دارد: آگاه باشید که درهای آسمان از شب اول ماه مبارک رمضان باز است؛ یعنی تمام حُجُب از ناحیه ربّ برداشته شده است، در این ماه دیگر هیچ حجابی نیست.
یعنی از ناحیه خداوند نسبت به بندگانش هیچ حجابی نیست. هیچ دری بسته نیست؛ اصلاً و ابداً، تمام درها باز است… هر تقاضایی! چه مادی و چه معنوی به ربّ میرسد و به هیچ مانعی از آن ناحیه برخورد نمیکند.
نتیجه آن این است که این تقاضاها در این ماه بیجواب نمیماند، به تعبیر روز هیچ دعایی به بایگانی نمیرود!
تقدیم به: روح بلند و آسمانی «ام المومنین» حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها)
این شیوه مجتهدپرور نیست…!
سابق بر این در حوزههای علمیه سه شیوه در فراگیری دقیق و درستِ دروس فقه و اصول (گاها نحو و علم حدیث) مرسوم بوده که بسیارموثر بوده و راه رسیدن به اجتهاد را نیز هموار میکرده است. شیوههای تقریرنویسی اعم از شفاهی و مکتوب، شیوه مُعید و شیوه اَماله نویسی
شاید برایتان جالب باشد که بدانید برخی کتابهای علمای بزرگ از همین شیوهها به یادگار مانده است. اجود التقریرات آقای خویی، فوائد الاصول شیخ انصاری از جمله آنهاست و کسانی به عنوان مقرّر در حوزه ها مشهور بوده اند.
این شیوهها کمک موثری بوده که درس به ویژه دروس فقه و اصول که استنباط در آنها اهمیت دارد، در ذهن طلبه ثابت شود و توان اجتهاد پیدا کند. سنتهای بسیار حسنه که بعید نیست امروز هم بسیاری از مشکلات طلاب را حل کنند.
هر یک از این شیوهها را مختصر توضیح می دهم، شاید برایتان جالب باشد و حتی تصمیم بگیرید از آن استفاده کنید. تقریرنویسی به معنای «پیاده کردن درس استاد» اعم از شفاهی و مکتوب است:
تقریر شفاهی:
در شیوه تقریر شفاهی پس از تدریس استاد، یکی از طلاب (دارای حافظه قوی) در جایگاه تدریس، مجدد درس را تدریس می کند و استاد اشکلات تدریس او را میگیرد.
تقریر مکتوب:
این شیوه خود چهار نوع است. در نوع اول هنگام تدریسِ استاد، طلبه تمام سخنان استاد را «واو به واو» و با تمام «اصطلاحات» فی المجلس و به زبانگفتاری می نویسد.
این شیوه خود دارای مزایا و معایبی است از جمله معایب آن این است که علمی نیست اگرچه شایع است. عیب دیگرش این است که تمرکز روی نگارش است و مهمتر از آن «مجتهد پرور» نیست و نیاز به پاکنویس و ویرایش دارد. با این حال این شیوه مزایایی دارد از جمله اینکه چیزی از درس از قلم نمیافتد و در صورت مشکل به توضیحات استاد مراجعه میشود و از این جهت که بعدا باید پاکنویس شود، یک مطالعه اجباری همراه خود دارد.
شیوه دوم تقریر مکتوب این است که طلبه هنگام تدریس استاد تمام تمرکز خود را صرف فهمِ درس می کند و چیزی نمی نویسد. بعد از خروج استاد از کلاس، تمامِ آنچه فهم کرده بدون فاصله و به سرعت مینویسد.
این شیوه نیز مزایا و معایبی دارد. از جمله معایب آن این است که ممکن است چیزی از قلم بیفتد و نوشتن بعد از کلاس خسته کننده است و اگر فاصله شود و فرد تمرکز خود را از دست بدهد، مطالب از صفحه ذهن پاک میشود. اما همین شیوه مزایای خوبی دارد. از جمله اینکه علمی است و فرد می تواند در مباحث اصول، آرای مختلف را اضافه کرده و نظر مُختار را هم ملحق کند و مهمتر از همه این شیوه «مجتهد پرور» است زیرا تمام تمرکز روی فهم مطالب است و قدرت استنباطی بالایی دارد.
شیوه سوم بر اساس یادداشت رئوس مطالب در کلاس است که بعدا به صورت مشروح یا فقط نکات کلیدی نوشته می شود. این شیوه نیز استنباطی و مجتهدپرور است.
شیوه چهارم هم با مبنای خلاصه نویسی پس از کلاس و فهم کامل درس نوشته می شود. این شیوه نیز، بر فهمِ درس در کلاس استوار است. استنباطی و مجتهدپرور است و زمان کمتری میبرد.
شیوه مُعید، خود روشی مجزا بوده، بسیار جالب است. در این شیوه ممتازین استاد به عنوان مُعید بعد از خروج استاد، به نوبت چند بار دیگر درس را تدریس میکنند.
از بهترین مزایای این شیوه به ویژه در دروس فقه و اصول این است که کسانی که استعداد کمتری در فراگیری دروس فقه و اصول دارند یا دیرتر وارد حوزه شدند، چندبار دیگر درس را میشنوند.
شیوه اَماله نویسی هم به این صورت است که استاد مطالب را از حفظ یا از روی کتاب می خواند و طلاب می نویسند که در پایان نوشتههای طلاب به عنوان تصانیف استاد باقی میماند.
البته ممکن است طلبه ای با تلفیق روشهای مذکور، روشی جدید را برای خود ابداع کرده و از آن استفاده نماید. اما آنچه مهم است اینست که نباید این سنت حسنه که از قدما به ما رسیده فراموش شود.
⬅ نکته حائز اهمیّت در تمام این شیوهها این است که همه این تقریرها، باید به تایید و امضاء استاد برسد تا تایید شده، محل ارجاعات بعدی قرار گیرد.
#از قول نبی مکرم اسلام (ص) در این بحث، استفاده می کنیم که فرمودند: «قیدوا العلم بالکتابه؛ دانش را با نگارش به بند کشید».
منبع: دانشنامه ویکی پدیا (تلخیص و ساده شده)
#به_قلم_خودم/بررسی موفقیت حوزههای سابق در شیوههای فراگیری درس، رونق اجتهاد و مجتهدپروری