11 آبان 1399
ترس از گرونا
همه خریدش همین مختصر کیسه نایلونی بود که دستش بود، شش دنگ حواسش پیش همین مختصر خرید بود! داخل نایلون را نمیدیدم، لابد مرغی، تخم مرغی… چیزی بود!
بدون ماسک و بدون استرس از دست زدن به اشیاء، کلاً بدون ترس از ویروس کرونا…!
بهش گفتم راست راستی هیچ ترسی از کرونا نداری؟!
با زهرخنده گفت:
-من الان از گرونا به شدت ترس و وحشت دارم!
این گرونا پدر جدّ کرونا است!!
#معیشت_مردم_را_دریابیم
#طنز_جدی
#به_قلم_خودم